Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge
GT
GD
C
H
L
M
O
a
GT
GD
C
H
L
M
O
about
/əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک;
ADVERB: تقریبا, پیرامون;
USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا
GT
GD
C
H
L
M
O
across
/əˈkrɒs/ = PREPOSITION: در میان;
ADVERB: از میان, از عرض, از وسط, ازاین طرف بان طرف, یکسره, از این سو بان سو;
USER: در میان, سراسر, در سراسر, در سرتاسر, را در سراسر
GT
GD
C
H
L
M
O
acting
/ˈæk.tɪŋ/ = NOUN: بازیگری, کفیل, فعالیت, کاری, ایفای نمایش, جدیت;
ADJECTIVE: فعال, عامل, جدی, کفالت کننده, کنشی, فاعل, قابل اعمال;
USER: بازیگری, اقدام, اقدام به, فعالیت, فعال
GT
GD
C
H
L
M
O
action
/ˈæk.ʃən/ = NOUN: عمل, اقدام, کنش, حرکت, بازی, کار, رفتار, فعل, نبرد, جریان, کردار, جنبش, تاثیر, تعقیب, اشاره, سهم, جدیت, سهام شرکت, جریان حقوقی, تمرین, اقامهء دعوا, طرز عمل, وضع, گزارش, اشغال نیروهای جنگی, پیکار, اثر جنگ;
USER: اقدام, عمل, کنش, حرکت, رفتار
GT
GD
C
H
L
M
O
actual
/ˈæk.tʃu.əl/ = ADJECTIVE: واقعی, حقیقی, فعلی;
USER: واقعی, های واقعی, حقیقی, واقعی را, واقعی در
GT
GD
C
H
L
M
O
actually
/ˈæk.tʃu.ə.li/ = ADVERB: واقعا, عملا, در حقیقت, بالفعل, فعلا;
USER: در حقیقت, واقع, در واقع, واقعا, عملا
GT
GD
C
H
L
M
O
added
/ˈæd.ɪd/ = ADJECTIVE: مضاف;
USER: اضافه شده, اضافه, افزود, افزوده
GT
GD
C
H
L
M
O
again
/əˈɡenst/ = ADVERB: دوباره, باز هم, باز, دیگر, مجددا, نیز, پس, یکبار دیگر, از نو, مکرر, بعلاوه, دگربار, از طرف دیگر;
USER: دوباره, دیگر, مجددا, باز, باز هم
GT
GD
C
H
L
M
O
agents
/ˈeɪ.dʒənt/ = NOUN: عوامل;
USER: عوامل, ماموران, عامل, مأموران, از عوامل
GT
GD
C
H
L
M
O
all
/ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار;
PRONOUN: کلیه, جمیع;
ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار;
USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه
GT
GD
C
H
L
M
O
allow
/əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن;
USER: اجازه دادن, اجازه می دهد, اجازه می دهد تا, اجازه می دهد که, ها اجازه می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
allows
/əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن;
USER: اجازه می دهد تا, اجازه می دهد, اجازه می دهد که, امکان می دهد, اجازه میدهد تا
GT
GD
C
H
L
M
O
also
/ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این;
USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز
GT
GD
C
H
L
M
O
amount
/əˈmaʊnt/ = NOUN: مقدار, مبلغ, میزان, عده, مقدار میزان, مایه;
VERB: بالغ شدن, رسیدن;
USER: مقدار, میزان, مبلغ, به مقدار, مقدار قابل
GT
GD
C
H
L
M
O
an
GT
GD
C
H
L
M
O
and
/ænd/ = CONJUNCTION: و, و;
USER: و, ها و, و در, و به, است و
GT
GD
C
H
L
M
O
any
/ˈen.i/ = ADJECTIVE: هر, هیچگونه;
PRONOUN: هیچ, کدام, هیچ نوع, چه, از نوع, چقدر, چه نوع;
USER: هر, هیچ, هر گونه, هیچگونه, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
app
/æp/ = USER: نرم افزار, برنامه, برنامه های, برنامه به, برنامه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
are
/ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید;
USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید
GT
GD
C
H
L
M
O
at
/ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار;
NOUN: ات;
USER: در, به, را در, و در, شده در
GT
GD
C
H
L
M
O
automation
/ˈɔː.tə.meɪt/ = NOUN: خودکاری, دستگاه تنظیم خودکار, کنترل و هدایت دستگاهی بطور خودکار;
USER: اتوماسیون, اتوماسیون اداری, به طور خودکار, به اتوماسیون, و اتوماسیون
GT
GD
C
H
L
M
O
backend
= USER: باطن, بخش مدیریت, عقب پایان, پنل مدیریت, بخش مدیریت است
GT
GD
C
H
L
M
O
basically
/ˈbeɪ.sɪ.kəl.i/ = ADVERB: بطور اساسی;
USER: بطور اساسی, اساسا, در واقع, اساسا به, اساسا در
GT
GD
C
H
L
M
O
be
/biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن;
USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
because
/bɪˈkəz/ = CONJUNCTION: زیرا, علت, برای اینکه, زیرا که, چون که, چه;
USER: زیرا, به دلیل, به خاطر, علت
GT
GD
C
H
L
M
O
been
/biːn/ = VERB: بوده, اسم مفعول فعل بودن;
USER: بوده, شده, بوده است, شده است, بوده اند
GT
GD
C
H
L
M
O
being
/ˈbiː.ɪŋ/ = NOUN: وجود, هستی, جوهر, افریده, موجود زنده, شخصیت, فرتاش;
USER: وجود, بودن, که, شدن, در حال
GT
GD
C
H
L
M
O
better
/ˈbet.ər/ = ADJECTIVE: بهتر, برتر, بیشتر, خوبتر, افضل, نیکوتر, چیز بهتر;
VERB: بهتر کردن, بهتر شدن, بهبودی یافتن;
ADVERB: بطور بهتر;
NOUN: شرط بندی کننده, کسی که شرط می بندد;
USER: بهتر, بهتری, بهتر است, بهتر از, های بهتر
GT
GD
C
H
L
M
O
both
/bəʊθ/ = ADJECTIVE: هر دو, این یکی و ان یکی;
ADVERB: هم, نیز;
PRONOUN: هر دوی;
USER: هر دو, هم, در هر دو, هر دوی, که هر دو
GT
GD
C
H
L
M
O
bottom
/ˈbɒt.əm/ = ADJECTIVE: پایین;
NOUN: پایین, ته, کف, زیر, پا, کشتی, غور, بن;
USER: پایین, ته, کف, زیر, پایین به
GT
GD
C
H
L
M
O
building
/ˈbɪl.dɪŋ/ = NOUN: ساختمان, عمارت, خانه, بناء;
ADJECTIVE: ساختمانی;
USER: ساختمان, ساخت و ساز, ساختمان های, ساختمان را, ساختمان سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
by
/baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی;
ADVERB: کنار, در کنار;
USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از
GT
GD
C
H
L
M
O
call
/kɔːl/ = NOUN: صدا, دعوت, ندا, احضار, فریاد, بانگ, طلب, نامبری;
VERB: نامیدن, خواندن, صدا زدن, فرا خواندن, احضار کردن, خواستن, ملقب کردن;
USER: صدا, تماس, تماس بگیرید, تماس با, می نامند
GT
GD
C
H
L
M
O
calling
/ˈkɔː.lɪŋ/ = NOUN: فراخوانی, صدا, پیشه, ندا, پیشه و شغل;
ADJECTIVE: فراخواننده;
USER: فراخوانی, خواستار, تماس, صدا, که خواستار
GT
GD
C
H
L
M
O
camera
/ˈkæm.rə/ = NOUN: دوربین, دوربین یا جعبه عکاسی;
USER: دوربین, دوربین های, دوربین را, های دوربین, دوربین به
GT
GD
C
H
L
M
O
can
/kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی;
VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن;
USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در
GT
GD
C
H
L
M
O
car
/kɑːr/ = NOUN: اتومبیل, واگن, اطاق راه اهن, هفت ستاره دب اکبر, اطاق اسانسور;
USER: اتومبیل, ماشین, خودرو, ماشین را, ماشین های
GT
GD
C
H
L
M
O
card
/kɑːd/ = NOUN: کارت, ورق, کارت تبریک, برگ, کارت ویزیت, کارت عضویت, ورقبازی, گنجفه, بلیط, ماشین پرداخت پارچه;
VERB: ورقبازی کردن;
USER: کارت, ارسال کارت, کارت های, از کارت, کارت را
GT
GD
C
H
L
M
O
case
/keɪs/ = NOUN: مورد, پرونده, حالت, قضیه, وضعیت, جعبه, دعوی, محفظه, قاب, جا, پوسته, اتفاق, جلد, حادثه, غلاف, قالب, صندوق, مرافعه, نیام;
VERB: در صندوق یاجعبه گذاشتن, جلد کردن, پوشاندن;
USER: مورد, صورت, پرونده, حالت, قضیه
GT
GD
C
H
L
M
O
certain
/ˈsɜː.tən/ = PRONOUN: بعضی, بعض;
ADJECTIVE: معین, مسلم, قطعی, فلان, معلوم, محقق, خاطر جمع, تاحدی;
NOUN: خاطرجمعی;
USER: معین, خاص, برخی از, بعضی, مسلم
GT
GD
C
H
L
M
O
check
/tʃek/ = NOUN: چک, بررسی, حواله, برات, بوته, چک بانک, مکی;
VERB: بررسی کردن, رسیدگی کردن, مقابله کردن, جلوگیری کردن از, ممانعت کردن, تطبیق کردن, منع کردن, نشان گذاردن;
USER: چک, بررسی, تیک بزنید, چک کنید, چک کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
choices
/tʃɔɪs/ = NOUN: انتخاب, پسند, چیز نخبه;
USER: انتخاب, گزینه, انتخاب های, گزینه های, انتخابهای
GT
GD
C
H
L
M
O
claim
/kleɪm/ = NOUN: ادعا, دعوی, مدعی, مطالبه;
VERB: ادعا کردن;
USER: ادعا, ادعا می کنند, مدعی, مطالبه, ادعا می کنند که
GT
GD
C
H
L
M
O
claimant
/ˈkleɪ.mənt/ = NOUN: مدعی, مطالبه کننده;
USER: مدعی, متقاضی, ادعا کننده, اجا زه می دهم, مطالبه کننده
GT
GD
C
H
L
M
O
clicking
/klɪk/ = VERB: صدا کردن;
USER: کلیک, کلیک کردن, کلیک روی, کلیک کنید, کلیک بر روی
GT
GD
C
H
L
M
O
client
/ˈklaɪ.ənt/ = NOUN: مشتری, موکل, ارباب رجوع;
USER: مشتری, سرویس گیرنده, کلاینت, موکل, ارباب رجوع
GT
GD
C
H
L
M
O
close
/kləʊz/ = VERB: بستن, مسدود کردن, محصور کردن, خاتمه دادن;
ADJECTIVE: نزدیک, تنگ, خودمانی;
ADVERB: نزدیک;
NOUN: پایان, خاتمه, انتها, توقف, جای محصور, محوطه, ایست, بن بست;
USER: نزدیک, بستن, ببندید, نزدیک است, را ببندید
GT
GD
C
H
L
M
O
collected
/kəˈlek.tɪd/ = ADJECTIVE: فراهم, مجموع, غند;
USER: جمع آوری, های جمع آوری, های جمع آوری شده, جمع آوری می, را جمع آوری
GT
GD
C
H
L
M
O
come
/kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن;
USER: رسیدن, آمده, آیند, می آیند, آمده است
GT
GD
C
H
L
M
O
company
/ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن;
VERB: همراه کسی رفتن;
USER: شرکت, شرکت در, این شرکت, شرکت با, شرکت را
GT
GD
C
H
L
M
O
cost
/kɒst/ = NOUN: هزینه, خرج, ارزش, بها, قدر;
VERB: ارزیدن, قیمت داشتن, ارزش داشتن;
USER: هزینه, هزینه های, خرج, مقرون به صرفه, هزینه در بر
GT
GD
C
H
L
M
O
could
/kʊd/ = VERB: میتوانست;
USER: میتوانست, می تواند, تواند, توانست, می توانند
GT
GD
C
H
L
M
O
create
/kriˈeɪt/ = VERB: ساختن, ایجاد کردن, خلق کردن, فراهم کردن, افریدن, ناگهان ایجاد شدن, سرشتن;
USER: ساختن, ایجاد, ایجاد کنید, را ایجاد, ایجاد می
GT
GD
C
H
L
M
O
customer
/ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری;
USER: مشتری, مشتریان, به مشتریان, مشتری می, به مشتری
GT
GD
C
H
L
M
O
damage
/ˈdæm.ɪdʒ/ = NOUN: خسارت, خرابی, خدشه, زیان, ضرر, خلل, اسیب, خسران;
VERB: خسارت زدن, ضایع کردن, خسارت وارد کردن, معیوب کردن;
USER: خسارت, آسیب, آسیب های, خرابی, آسیب می رساند
GT
GD
C
H
L
M
O
data
/ˈdeɪ.tə/ = NOUN: داده, اطلاعات, داده ها, سوابق, مفروضات, دانستهها, سراغ;
USER: اطلاعات, داده, داده ها, داده های, داده ها را
GT
GD
C
H
L
M
O
day
/deɪ/ = NOUN: روز, روز روشن, یوم, روشنی روز, خادم روم;
USER: روز, در روز, روز به, طول روز, روز در
GT
GD
C
H
L
M
O
days
/deɪ/ = NOUN: روز, روز روشن, یوم, روشنی روز, خادم روم;
USER: روز, روزها, روز به, چند روز, روز در
GT
GD
C
H
L
M
O
demo
/ˈdem.əʊ/ = USER: نسخه ی نمایشی, دمو, آزمایشی, ی نمایشی, های دمو
GT
GD
C
H
L
M
O
depending
/dɪˈpend/ = ADJECTIVE: مربوط, متعلق;
USER: بسته, بسته به, با توجه, بسته به نوع
GT
GD
C
H
L
M
O
did
/dɪd/ = VERB: انجام داد, کرد;
USER: کرد, بود, انجام داد, انجام دادند, انجام دادیم
GT
GD
C
H
L
M
O
different
/ˈdɪf.ər.ənt/ = ADJECTIVE: مختلف, متفاوت, متنوع, متمایز, مغایر, غیر;
USER: مختلف, متفاوت, های مختلف, مختلف را, های متفاوت
GT
GD
C
H
L
M
O
digital
/ˈdɪdʒ.ɪ.təl/ = ADJECTIVE: دیجیتال, رقمی, انگشتی, پنجهای, وابسته به شماره;
USER: دیجیتال, دیجیتالی, های دیجیتال, های دیجیتالی, دیجیتال است
GT
GD
C
H
L
M
O
digitally
/ˈdɪdʒ.ɪ.təl/ = USER: دیجیتالی, دیجیتال, صورت دیجیتالی, دیجیتالی را, دیجیتالی به
GT
GD
C
H
L
M
O
directly
/daɪˈrekt.li/ = ADVERB: مستقیما, راست, بی درنگ, سر راست, یک راست;
USER: مستقیما, به صورت مستقیم, را به طور مستقیم, طور مستقیم در, طور مستقیم از
GT
GD
C
H
L
M
O
displayed
/dɪˈspleɪ/ = VERB: نشان دادن, نمایش دادن, نمایاندن, ابراز کردن, اشکار کردن, تظاهر کردن;
USER: نمایش داده می, نمایش داده, نمایش داده شده, نمایش داده می شود, نشان داده شده
GT
GD
C
H
L
M
O
do
/də/ = VERB: انجام دادن, عمل کردن, کردن, کفایت کردن, بدرد خوردن, این کلمه در ابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید;
USER: انجام دادن, انجام, انجام دهد, انجام این کار, کار را انجام
GT
GD
C
H
L
M
O
doesn
/ˈdʌz.ənt/ = USER: نشانی, ندارد, نشانی از, فاسد, مؤثر واقع نشد
GT
GD
C
H
L
M
O
doing
/ˈduː.ɪŋ/ = NOUN: عمل;
ADJECTIVE: فاعل;
USER: عمل, انجام, انجام می دهند, انجام می, انجام این کار
GT
GD
C
H
L
M
O
don
/dɒn/ = VERB: پوشیدن, برتن کردن;
NOUN: آقا, لرد یا نجیب زاده, سالار, رئیس یا استاد یا عضو دانشکده;
USER: آقا, دان, دون, برتن کردن, پوشیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
done
/dʌn/ = ADJECTIVE: انجام شده, وقوع یافته;
USER: انجام شده, انجام, انجام داده, انجام می شود, انجام شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
drivers
/ˈdraɪ.vər/ = NOUN: راننده, محرک, شوفر, سورچی, گاری چی;
USER: رانندگان, درایور, راننده, درایور های, از رانندگان
GT
GD
C
H
L
M
O
driveway
/ˈdraɪv.weɪ/ = USER: پارکینگش پیدا, جلوی خانه, پارکینگش, بیجهت, پارک مقابل خانه قرار
GT
GD
C
H
L
M
O
each
/iːtʃ/ = ADJECTIVE: هر, هر یک, هر یکی;
PRONOUN: هر یک;
USER: هر, هر یک, هر یک از, هر کدام, در هر
GT
GD
C
H
L
M
O
effective
/ɪˈfek.tɪv/ = ADJECTIVE: موثر, مفید, قابل اجرا, کاری, تاثیر پذیر;
NOUN: عامل موثر, کارگر;
USER: موثر, مؤثر, موثر است, موثر در, های موثر
GT
GD
C
H
L
M
O
effectively
/ɪˈfek.tɪv.li/ = USER: به طور موثر, موثر, طور موثر, طور موثر به, به طور مؤثر
GT
GD
C
H
L
M
O
emulates
/ˈem.jə.leɪt/ = VERB: برابری جستن با, تقلید کردن, هم چشمی کردن با, رقابت کردن با, پهلو زدن;
USER: تقلید, او تقلید, تقلید میکند,
GT
GD
C
H
L
M
O
enable
/ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن;
USER: قادر ساختن, فعال کردن, را قادر, قادر می سازد, را قادر می سازد
GT
GD
C
H
L
M
O
end
/end/ = NOUN: پایان, انتها, خاتمه, آخر, ختم, اتمام, منظور, سر, سرانجام, فرجام;
VERB: خاتمه دادن, پایان یافتن;
USER: پایان, آخر, انتها, منظور, خاتمه
GT
GD
C
H
L
M
O
english
/ˈɪŋ.ɡlɪʃ/ = NOUN: انگلیسی;
VERB: بانگلیسی دراوردن;
ADJECTIVE: مربوط به مردم و زبان انگلیسی
GT
GD
C
H
L
M
O
enter
/ˈen.tər/ = VERB: وارد شدن, داخل شدن, ثبت کردن, تو آمدن, تو رفتن, بدست اوردن, قدم نهادن در, نام نویسی کردن, پا گذاشتن, در امدن, داخل عضویت شدن;
USER: وارد شدن, وارد, وارد کنید, را وارد کنید, را وارد نمایید
GT
GD
C
H
L
M
O
entering
/ˈen.tər/ = VERB: وارد شدن, داخل شدن, ثبت کردن, تو آمدن, تو رفتن, بدست اوردن, قدم نهادن در, نام نویسی کردن, پا گذاشتن, در امدن, داخل عضویت شدن;
USER: ورود, ورود به, وارد کردن, از ورود, از ورود به
GT
GD
C
H
L
M
O
enters
/ˈen.tər/ = USER: وارد, وارد شده, وارد می شود, وارد می, وارد شود
GT
GD
C
H
L
M
O
entire
/ɪnˈtaɪər/ = ADJECTIVE: تمام, سراسر, دست نخورده, درست, بی عیب, یکتیع;
USER: تمام, کل, تمامی, سراسر, در تمام
GT
GD
C
H
L
M
O
entry
/ˈen.tri/ = NOUN: ورود, مدخل, ثبت, دخول, ادخال, راه, راهرودر, ثبت در دفتر, چیز ثبت شده یا وارد شده;
USER: ورود, ورودی, ورود به, مدخل, ثبت
GT
GD
C
H
L
M
O
etc
/ɪt.ˈset.ər.ə/ = USER: و غیره, غیره, غیره را, و غیره را
GT
GD
C
H
L
M
O
example
/ɪɡˈzɑːm.pl̩/ = NOUN: مثال, نمونه, مثل, سرمشق, عبرت;
VERB: با مثال و نمونه نشان دادن;
USER: مثال, عنوان مثال, نمونه, به عنوان مثال, مثل
GT
GD
C
H
L
M
O
examples
/ɪɡˈzɑːm.pl̩/ = NOUN: مثال, نمونه, مثل, سرمشق, عبرت;
USER: نمونه, مثال, نمونه های, نمونه هایی, مثال های
GT
GD
C
H
L
M
O
existing
/ɪɡˈzɪs.tɪŋ/ = ADJECTIVE: موجود;
USER: موجود, های موجود, موجود در, موجود را, های موجود در
GT
GD
C
H
L
M
O
experience
/ikˈspi(ə)rēəns/ = NOUN: تجربه, ورزیدگی, ازمایش, اروین, ازمودگی, کارازمودگی, مکتب, خبرگی;
VERB: تجربه کردن, تحمل کردن, کشیدن;
USER: تجربه, تجربه ای, را تجربه, از تجربه, تجربه های
GT
GD
C
H
L
M
O
fantastic
/fænˈtæs.tɪk/ = ADJECTIVE: خارق العاده, خیالی;
USER: خارق العاده, فوق العاده, های فوق العاده, فوق العاده است, فوق العاده ای
GT
GD
C
H
L
M
O
far
/fɑːr/ = ADVERB: بسیار, خیلی, دور از, زیاد, بعلاوه;
ADJECTIVE: دور دست, بعید;
USER: دور از, دور, بسیار, به مراتب, به دور
GT
GD
C
H
L
M
O
fields
/fiːld/ = NOUN: مزرعه, میدان, رشته, عرصه, زمین, صحرا, دشت, کشتزار, پهنه, دایره, مرغزار;
USER: زمینه, زمینه های, رشته, رشته های, زمینه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
focus
/ˈfəʊ.kəs/ = NOUN: کانون, مرکز توجه, مرکز, فاصله کانونی, نقطه تقاطع, کانون عدسی, قطب;
VERB: متمرکز کردن, متمرکز کردن توجه, بکانون اوردن, میزان کردن;
USER: کانون, تمرکز, متمرکز, تمرکز می کنند, تمرکز کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
for
/fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای;
CONJUNCTION: زیرا که;
USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای
GT
GD
C
H
L
M
O
form
/fɔːm/ = NOUN: فرم, شکل, صورت, برگه, فورم, گونه, روش, ورقه, ترکیب, ظاهر, وجه, ریخت;
USER: فرم, شکل, صورت, گونه, برگه
GT
GD
C
H
L
M
O
four
/fɔːr/ = عدد چهار;
USER: چهار, از چهار, در چهار, چهار نفر, و چهار
GT
GD
C
H
L
M
O
from
/frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه;
USER: از, را از, که از, ها از, و از
GT
GD
C
H
L
M
O
full
/fʊl/ = ADJECTIVE: پر, کامل, کامل, تمام, مملو, انباشته, سیر, مفصل, لبریز, بالغ, مطلق, رسیده, اکنده;
NOUN: فول, پری;
USER: کامل, پر, تمام, مملو, فول
GT
GD
C
H
L
M
O
functionality
/ˌfʌŋk.ʃənˈæl.ə.ti/ = USER: قابلیت, عملکرد, قابلیت های, از قابلیت, از قابلیت های
GT
GD
C
H
L
M
O
garage
/ˈɡær.ɑːʒ/ = NOUN: گاراژ;
VERB: پهلو گرفتن در ترعه, در گاراژ گذاردن;
USER: گاراژ, پارکینگ, های گاراژ, گاراژ به, گاراژ خانه
GT
GD
C
H
L
M
O
gate
/ɡeɪt/ = NOUN: دروازه, مدخل, گیت, دریچه, باب, ورودیه, در بزرگ, دریجه سد, وسایل ورود;
USER: دروازه, گیت, دروازه های, دریچه, دروازه ورودی
GT
GD
C
H
L
M
O
get
/ɡet/ = VERB: رسیدن, زدن, بدست اوردن, فهمیدن, حاصل کردن, کسب کردن, فراهم کردن, تحصیل کردن, تهیه کردن, ربودن, تصرف کردن;
NOUN: زایش, تولد;
USER: رسیدن, دریافت, دریافت کنید, بدست آوردن, را دریافت
GT
GD
C
H
L
M
O
going
/ˈɡəʊ.ɪŋ/ = NOUN: رفتن, جریان, گام, عزیمت, وضع زمین, وضع جاده, زمین جاده, پهنای پله, مشی زندگی;
ADJECTIVE: جاری, رایج, موجود, سایر;
USER: رفتن, قصد, رفتن به, جریان, قصد دارم
GT
GD
C
H
L
M
O
gps
/ˌdʒiː.piːˈes/ = USER: GPS, جیپیاس, جی پی اس, جیپیاس به, های GPS
GT
GD
C
H
L
M
O
graphical
/ˈgrafikəl/ = USER: گرافیکی, های گرافیکی, گرافیکی را, گرافیکی است, گرافیکی به
GT
GD
C
H
L
M
O
hand
/hænd/ = NOUN: دست, طرف, دسته, عقربه, پنجه, دست خط, دخالت, کمک, خط, پهلو, پیمان, یک وجب, شرکت;
VERB: دادن, کمک کردن, با دست کاری را انجام دادن;
USER: دست, سوی, طرف, از سوی, از طرف
GT
GD
C
H
L
M
O
handling
/ˈhænd.lɪŋ/ = NOUN: اداره, رسیدگی, بررسی, لمس;
USER: اداره, دست زدن به, رسیدگی, بررسی, لمس
GT
GD
C
H
L
M
O
happen
/ˈhæp.ən/ = VERB: رخ دادن, اتفاق افتادن, شدن, روی دادن, واقع شدن, تصادفا برخورد کردن, پیشامدکردن, ناگهان رخ دادن, صورت گرفتن, رخ دادن، اتفاق افتادن;
USER: اتفاق می افتد, رخ می دهد, رخ دهد, رخ می, اتفاقی می افتد
GT
GD
C
H
L
M
O
happening
/ˈhæp.ən.ɪŋ/ = NOUN: اتفاق, پیش امد, پا, روی داد;
USER: اتفاق, اتفاق می افتد, اتفاقی می افتد, اتفاق می افتد در
GT
GD
C
H
L
M
O
has
/hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که
GT
GD
C
H
L
M
O
have
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
NOUN: مالک;
USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند
GT
GD
C
H
L
M
O
having
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: داشتن, با داشتن, دارا بودن, به داشتن, اختیار داشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
help
/help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی;
VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن;
USER: کمک, کمک کند, کمک به, به کمک, یاری
GT
GD
C
H
L
M
O
hit
/hɪt/ = NOUN: موفقیت, اصابت, تصادف, ضرب, ضربت, نمایش یا فیلم پر مشتری;
VERB: زدن, خوردن, خوردن به, اصابت کردن، به هدف زدن;
USER: اصابت, ضربه, آمار, رسید, برخورد
GT
GD
C
H
L
M
O
hours
/aʊər/ = NOUN: ساعت, وقت, مدت کم;
USER: ساعت, ساعات, ساعت در, ساعت به, ساعت است
GT
GD
C
H
L
M
O
how
/haʊ/ = ADVERB: چگونه, چگونگی, چه, چطور, چنانکه, از چه طریق, به چه سبب;
NOUN: چگونگی, طرز, روش, راه, کیفیت, سان, متد;
USER: چگونه, چگونگی, چه, چطور, طرز
GT
GD
C
H
L
M
O
human
/ˈhjuː.mən/ = ADJECTIVE: انسانی, وابسته بانسان, دارای خوی انسانی;
NOUN: شخص;
USER: انسانی, انسان, بشر را, بشر در, انسان را
GT
GD
C
H
L
M
O
humans
/ˈhjuː.mən/ = NOUN: شخص;
USER: انسان, انسانها, انسان است, انسان را, انسان های
GT
GD
C
H
L
M
O
images
/ˈɪm.ɪdʒ/ = NOUN: تصویر, تصور, شکل, شمایل, تمثال, منظر;
USER: تصاویر, عکس, تصاویر را, عکس ها, از تصاویر
GT
GD
C
H
L
M
O
important
/ɪmˈpɔː.tənt/ = ADJECTIVE: مهم, عمده, با اهمیت, پر اهمیت, خطیر, ژرف, فوق العاده;
USER: مهم, مهمی, مهم است, های مهم, بسیار مهم
GT
GD
C
H
L
M
O
in
/ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل;
USER: به, در, را در, از, با
GT
GD
C
H
L
M
O
incident
/ˈɪn.sɪ.dənt/ = NOUN: حادثه, واقعه, تصادف, مصیبت ناگهانی, تصادف اتومبیل, تلافی, حتمی وابسته, روی داد;
ADJECTIVE: شایع, تابع;
USER: حادثه, واقعه, حادثه را, این حادثه, وقوع حادثه
GT
GD
C
H
L
M
O
influence
/ˈɪn.flu.əns/ = NOUN: نفوذ, تاثیر, برتری, اعتبار, تفوق, توانایی, تجلی;
VERB: نفوذ کردن بر, تاثیر کردن بر, وادار کردن, ترغیب کردن, تحت نفوذ خود قرار دادن;
USER: نفوذ, تاثیر, تحت تاثیر قرار, را تحت تاثیر قرار, تحت تاثیر قرار می
GT
GD
C
H
L
M
O
information
/ˌɪn.fəˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاعات, اطلاع, معلومات, اخبار, خبر, سوابق, مفروضات, اگاهگان, پرسشگاه, استخبار, سراغ;
USER: اطلاعات, اطلاعات در, اطلاعات را, معلومات, اطلاع
GT
GD
C
H
L
M
O
informed
/ɪnˈfɔːmd/ = ADJECTIVE: مطلع, مسبوق;
USER: مطلع, اطلاع, اطلاع داده, به اطلاع, را مطلع
GT
GD
C
H
L
M
O
insurance
/ɪnˈʃɔː.rəns/ = NOUN: بیمه, حق بیمه, پول بیمه;
USER: بیمه, های بیمه, بیمه های, بیمه ای, بیمه خدمات
GT
GD
C
H
L
M
O
interact
/ˌɪn.təˈrækt/ = VERB: متقابلا اثر کردن, فعل و انفعال داخلی داشتن;
USER: تعامل, ارتباط برقرار, ارتباط برقرار کردن, در تعامل, تعامل داشته
GT
GD
C
H
L
M
O
interacting
/ˌɪn.təˈrækt/ = VERB: متقابلا اثر کردن, فعل و انفعال داخلی داشتن;
USER: تعامل, برقراری ارتباط, در تعامل, فعل و انفعالات, تعامل است
GT
GD
C
H
L
M
O
interaction
/ˌɪn.təˈræk.ʃən/ = NOUN: اثر متقابل, فعل و انفعال;
USER: فعل و انفعال, تعامل, اثر متقابل, تعامل با, به تعامل
GT
GD
C
H
L
M
O
interactions
/ˌɪn.təˈræk.ʃən/ = NOUN: اثر متقابل, فعل و انفعال;
USER: فعل و انفعالات, تعاملات, تعامل, متقابل, اثر متقابل
GT
GD
C
H
L
M
O
into
/ˈɪn.tuː/ = PREPOSITION: به, توی, بسوی, نسبت به, در میان, بطرف, اندر, در ظرف;
USER: به, را, را به, را در, به داخل
GT
GD
C
H
L
M
O
involved
/ɪnˈvɒlvd/ = ADJECTIVE: گرفتار, پیچیده, در گیر, بغرنج, مبهم, مورد بحی;
USER: گرفتار, درگیر, دخیل, نقش دارند, های درگیر
GT
GD
C
H
L
M
O
ipad
= USER: اپل, آی پد, iPad شرکت, iPad در, iPad را
GT
GD
C
H
L
M
O
is
/ɪz/ = VERB: است، هست;
USER: است, باشد, می باشد, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
it
/ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور;
USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن
GT
GD
C
H
L
M
O
itself
/ɪtˈself/ = PRONOUN: خود, خودش;
USER: خود, خود را, خودش, خودی خود, به خودی خود
GT
GD
C
H
L
M
O
jun
/CHən/ = USER: ژوئن
GT
GD
C
H
L
M
O
just
/dʒʌst/ = ADVERB: فقط, تنها, عینا, در همان دم, اندکی پیش;
ADJECTIVE: درست, عادل, منصفانه, منصف, مقتضی, باانصاف;
NOUN: دادگر;
USER: فقط, تنها, درست, فقط به, عادل
GT
GD
C
H
L
M
O
keep
/kiːp/ = VERB: نگاه داشتن, حفظ کردن, ادامه دادن, نگه داری کردن, اداره کردن, مداومت بامری دادن, جلو گیری کردن;
NOUN: حفاظت, نگاهداری, توجه, امانت داری, علوفه;
USER: نگاه داشتن, حفظ, نگه داشتن, نگه دارید, را نگه دارید
GT
GD
C
H
L
M
O
kind
/kaɪnd/ = NOUN: نوع, گونه, جنس, جور, دسته, قسم, طرز, کیفیت;
ADJECTIVE: مهربان, خوب, با محبت, مشفق;
USER: نوع, گونه, مهربان, جور, جنس
GT
GD
C
H
L
M
O
know
/nəʊ/ = VERB: دانستن, شناختن, خبر داشتن, اگاه بودن;
USER: دانستن, دانم, می دانیم, می دانید, می دانند
GT
GD
C
H
L
M
O
knows
/nəʊ/ = USER: می داند, داند, می داند که, نمی داند, کسی می داند
GT
GD
C
H
L
M
O
leader
/ˈliː.dər/ = NOUN: رهبر, فرمانده, رئيس, راس, پیشقدم, راهنما, قائد, پیشوا, سر دسته, سالار, سرور, سر کرده, سرمقاله;
USER: رهبر, رهبری, از رهبران, فرمانده
GT
GD
C
H
L
M
O
left
/left/ = ADJECTIVE: چپ, متروکه, متروک;
ADVERB: در طرف چپ;
USER: سمت چپ, را ترک, باقی مانده, باقی مانده است, به سمت چپ
GT
GD
C
H
L
M
O
legacy
/ˈleɡ.ə.si/ = NOUN: میرای, اری;
USER: میراث, میراثی, میراثی هستیم, میراث به, میراثی است
GT
GD
C
H
L
M
O
less
/les/ = ADJECTIVE: کمتر, کمتر, کوچکتر, پست تر, اصغر;
USER: کمتر, کمتری, کمتر از, کمتر است
GT
GD
C
H
L
M
O
look
/lʊk/ = NOUN: نگاه, ظاهر, نظر, قیافه;
VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن;
USER: نگاه, نگاه کنید, نظر, ظاهر, نگاه کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
lots
/lɒt/ = ADVERB: بسیار, خیلی زیاد, خیلی زیاد;
USER: بسیار, لات, لات ها, مقدار زیادی, تعداد زیادی
GT
GD
C
H
L
M
O
low
/ləʊ/ = ADJECTIVE: پایین, کم, اندک, اهسته, افتاده, فروتن, محقر, پست, پست ومبتذل;
ADVERB: پایین;
NOUN: پایین, صدای گاو;
VERB: صدای گاو کردن;
USER: کم, پایین, کم است, پایین است, اندک
GT
GD
C
H
L
M
O
manual
/ˈmæn.ju.əl/ = ADJECTIVE: دستی, وابسته بدست, انجام شده با دست;
NOUN: کتاب راهنما, کتاب دستی, نظام نامه;
USER: دستی, کتابچه راهنمای کاربر, کاربر, کتابچه راهنمای, کتابچه
GT
GD
C
H
L
M
O
maps
/mæp/ = NOUN: نقشه, نگاشت;
USER: نقشه ها, نقشه, نقشه های, نقشههای, از نقشه
GT
GD
C
H
L
M
O
massively
/ˈmæs.ɪv/ = USER: انبوه, گسترده, سطح انبوه, در سطح انبوه, سطح انبوه در
GT
GD
C
H
L
M
O
means
/miːnz/ = NOUN: چاره;
USER: به معنی, به معنای, بدان معنی است, به این معنی, بدین معنی است
GT
GD
C
H
L
M
O
mechanic
/məˈkæn.ɪk/ = NOUN: مکانیک, مکانیک ماشین الات;
ADJECTIVE: مکانیکی, هنرور, ماشینی, غیر فکری;
USER: مکانیک, مکانیکی, هنرور, مکانیک ماشین الات, ماشینی
GT
GD
C
H
L
M
O
mechanics
/məˈkanik/ = NOUN: مکانیک, علم مکانیک, نیرو برد, علم جراثقال, علمی که درباره اثر نیرو بر اجسام بحی میکند;
USER: مکانیک, مکانیک های, مکانیک ها, علم مکانیک, از مکانیک
GT
GD
C
H
L
M
O
minute
/ˈmɪn.ɪt/ = NOUN: دقیقه, لحظه, پیش نویس, دم, ان, مسوده, یادداشت, گزارش وقایع;
ADJECTIVE: کوچک, جزئي, ریز, بسیار خرد;
VERB: صورت جلسه نوشتن, پیش نویس کردن;
USER: دقیقه, دقیقه ای, لحظه, دقیقه است, در دقیقه
GT
GD
C
H
L
M
O
mobile
/ˈməʊ.baɪl/ = ADJECTIVE: سیار, متحرک, قابل تحرک, قابل حرکت;
NOUN: خانه متحرک, غوغا;
USER: سیار, های تلفن همراه, متحرک, تلفن همراه در, تلفن همراه به
GT
GD
C
H
L
M
O
more
/mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه;
ADJECTIVE: زیادتر;
USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در
GT
GD
C
H
L
M
O
no
/nəʊ/ = USER: no-particle, no, no, not, ابدا;
NOUN: پاسخ نه;
USER: هیچ, بدون, ندارد, وجود ندارد, بدون هیچ
GT
GD
C
H
L
M
O
not
/nɒt/ = USER: not-particle, not, none, not, no, not, not;
USER: نه, نمی, نشده است, نمی کند
GT
GD
C
H
L
M
O
note
/nəʊt/ = NOUN: تبصره, یادداشت, نت, کلید پیانو, اهنگ صدا, نوت موسیقی, یادداشت ها;
VERB: ذکر کردن, توجه کردن, یادداشت کردن, تذکاریه یادداشت کردن, ثبت کردن, بخاطر سپردن, ملاحظه کردن, نوت موسیقی نوشتن;
USER: یادداشت, توجه داشته باشید, یاد داشته باشید, به یاد داشته باشید, توجه داشته باشید که
GT
GD
C
H
L
M
O
notification
/ˌnəʊ.tɪ.fɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاع, اخطار, تذکر, خبر, اگاهسازی;
USER: اخطار, آگاه شدن از طریق, اطلاع, تذکر, خبر
GT
GD
C
H
L
M
O
now
/naʊ/ = ADVERB: اکنون, حالا, اینک, فعلا, در این لحظه;
USER: اکنون, حال حاضر, در حال حاضر, هم اکنون, حالا
GT
GD
C
H
L
M
O
number
/ˈnʌm.bər/ = NOUN: شماره, عدد, رقم, عده, نمره, شماره یا عدد;
VERB: شمردن, نمره دادن به, بالغ شدن بر;
USER: شماره, تعداد, عدد, رقم, عده
GT
GD
C
H
L
M
O
obviously
/ˈɒb.vi.əs.li/ = USER: بدیهی است, بدیهی, به وضوح, واضح است, بدیهی است که
GT
GD
C
H
L
M
O
of
/əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله;
USER: از, در, ای از, را از
GT
GD
C
H
L
M
O
on
/ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر;
ADJECTIVE: روشن;
USER: بر, روی, بر روی, به, برای
GT
GD
C
H
L
M
O
once
/wʌns/ = ADVERB: یک مرتبه, سابقا, یکبار دیگر, فقط یکبار, یکوقتی;
USER: یک بار, بار, یکبار, یک بار در, یک بار به
GT
GD
C
H
L
M
O
one
/wʌn/ = یکی, تک, یگانه;
PRONOUN: کسی;
NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان;
USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص
GT
GD
C
H
L
M
O
only
/ˈəʊn.li/ = ADVERB: فقط, صرفا, فقط بخاطر, بس, محضا;
ADJECTIVE: تنها, یگانه, محض, فرد, بیگانه;
USER: فقط, تنها, تنها در, تنها به
GT
GD
C
H
L
M
O
onto
/ˈɒn.tu/ = USER: بر روی, روی, را بر روی, بر, را روی
GT
GD
C
H
L
M
O
or
/ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه;
USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای
GT
GD
C
H
L
M
O
order
/ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه;
VERB: مرتب کردن, منظم کردن;
USER: نظم, سفارش, دستور, ترتیب, نظام
GT
GD
C
H
L
M
O
organization
/ˌɔː.ɡən.aɪˈzeɪ.ʃən/ = NOUN: سازمان, تشکیلات, تشکیل;
USER: سازمان, سازمان های, سازمان را, تشکیلات
GT
GD
C
H
L
M
O
other
/ˈʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, سایر, دیگری, غیر, متفاوت, جز این, مغایر;
USER: دیگر, سایر, دیگری, های دیگر, غیر
GT
GD
C
H
L
M
O
out
/aʊt/ = ADJECTIVE: خارج, خارجی, بیرونی, حذف شده;
ADVERB: بیرون, بیرون از, دور از;
VERB: رفتن, خاموش کردن, اخراج شدن, قطع کردن;
NOUN: راه حل;
USER: خارج, از, بیرون, خارج از
GT
GD
C
H
L
M
O
paid
/peɪd/ = VERB: پرداختن, پرداخت کردن, دادن, تلافی کردن, کارسازی داشتن, بجا آوردن, انجام دادن, پول دادن, ادا کردن, هزینه چیزی را قبول کردن;
USER: پرداخت می شود, پرداخت, پرداخت می, پرداخت شده, پرداخت شود
GT
GD
C
H
L
M
O
part
/pɑːt/ = NOUN: بخش, قطعه, جزء, پاره, عضو, نقطه, نصیب, برخه;
VERB: جدا کردن, تقسیم کردن, تفکیک کردن, تفکیک شدن;
USER: بخش, جزء, پاره, قطعه, عضو
GT
GD
C
H
L
M
O
parts
/pɑːt/ = NOUN: بخش, قطعه, جزء, پاره, عضو, نقطه, نصیب, برخه, جزء مرکب چیزی, جزء مساوی, اسباب یدکی اتومبیل, نقش بازگیر, پا, شقه;
USER: قطعات, بخش, قسمت, نقاط, بخش های
GT
GD
C
H
L
M
O
people
/ˈpiː.pl̩/ = NOUN: مردم, خلق, ملت, مردمان, قوم, جمعیت, طایفه;
VERB: اباد کردن, پرجمعیت کردن;
USER: مردم, از مردم, مردمان, ملت, قوم
GT
GD
C
H
L
M
O
pick
/pɪk/ = NOUN: مضراب, کلنگ, خلال, زخمه;
VERB: چیدن, برگزیدن, سوار کردن, کندن, جیب بری کردن, فرو بردن, کلنگ زدن, با خلال پاک کردن;
USER: کلنگ, انتخاب, انتخاب کنید, را انتخاب کنید, چیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
pictures
/ˈpɪk.tʃər/ = NOUN: تصویر, عکس, تصور, منظره, رسم, سینما, وصف, نگار, تمثال, صورت;
USER: تصاویر, عکس, عکس ها, عکس های, تصاویر داخل
GT
GD
C
H
L
M
O
point
/pɔɪnt/ = NOUN: نقطه, نکته, مرحله, اصل, ممیز, درجه, موضوع, هدف, نوک, جهت, معنی, سر, ماده, فقره, قله, امتیاز بازی, نمره درس, پایان, لبه, پست;
VERB: اشاره کردن, تیز کردن, گوشه دار کردن, نوک گذاشتن, خاطر نشان کردن, نشان دادن, متوجه ساختن, نقطه گذاری کردن, نوک دار کردن;
USER: نقطه, نکته, نقطه نظر, مرحله, نقطه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
policy
/ˈpɒl.ə.si/ = NOUN: سیاست, خط مشی, بیمه نامه, سیاستمداری, کاردانی, ورقه بیمه, سند معلق به انجام شرطی;
USER: سیاست, سیاست های, خط مشی, سیاست حفظ, سیاست گذاری
GT
GD
C
H
L
M
O
popped
/pɒp/ = VERB: ترکیدن, پراندن, زدن, بی مقدمه اوردن, بی مقدمه فشار اوردن, ترکاندن, برهن گذاردن, بسرعت عملی انجام دادن, با صدا ترکیدن;
USER: ظهور, ظهور کرد, روییدند, ترکید
GT
GD
C
H
L
M
O
popping
/ˈpɪlˌpɒp.ɪŋ/ = VERB: ترکیدن, پراندن, زدن, بی مقدمه اوردن, بی مقدمه فشار اوردن, ترکاندن, برهن گذاردن, بسرعت عملی انجام دادن, با صدا ترکیدن;
USER: ظاهر, گردانندگان سایت, ظاهر می, تازه وارد, popping در
GT
GD
C
H
L
M
O
populated
/ˈpɒp.jʊ.leɪt/ = VERB: دارای جمعیت کردن, مسکون کردن;
USER: جمعیت, پر جمعیت, که جمعیت, از جمعیت, جمعیت در
GT
GD
C
H
L
M
O
post
/pəʊst/ = NOUN: پست, منصب, چاپار, شغل, بسته پستی, پستخانه, تعجیل, مسئوليت, مقام;
VERB: پست کردن, بدیوار زدن, اگهی و اعلان کردن;
USER: پست, ارسال, در پست, به ارسال, پست های
GT
GD
C
H
L
M
O
pre
/priː-/ = USER: قبل, پیش, قبل از, از پیش, پیش از
GT
GD
C
H
L
M
O
previous
/ˈpriː.vi.əs/ = ADJECTIVE: قبلی, پیشین, جلوتر, سابقی, اسبقی, مقدم;
USER: قبلی, های قبلی, پیشین, مورد قبلی, قبلی را
GT
GD
C
H
L
M
O
process
/ˈprəʊ.ses/ = NOUN: فرایند, روند, عمل, سیر, جریان عمل, مراحل مختلف چیزی, پیشرفت تدریجی ومداوم, دوره عمل, فرا گرد;
VERB: پردازش کردن, تهیه کردن, مراحلی را طی کردن, بانجام رساندن, تمام کردن;
USER: روند, فرایند, فرآیند, پروسه, مراحل
GT
GD
C
H
L
M
O
processes
/ˈprəʊ.ses/ = NOUN: عملیات;
USER: فرآیندهای, فرایندهای, پروسه, فرآیندها, پروسه های
GT
GD
C
H
L
M
O
processing
/ˈprəʊ.ses/ = NOUN: پردازش;
USER: پردازش, فرآوری, های پردازش, از پردازش, و پردازش
GT
GD
C
H
L
M
O
published
/ˈpʌb.lɪʃ/ = VERB: منتشر کردن, چاپ کردن, صادر کردن, منتشر شدن, طبع ونشر کردن, منتشر ساختن;
USER: منتشر شده, منتشر, به چاپ, منتشر شد, منتشر شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
push
/pʊʃ/ = NOUN: فشار, هل, زور, فشار با سر, فشاربجلو, تنه;
VERB: فشردن, هل دادن, فشار دادن, نشاندن, چیزی را زور دادن, با زور جلو بردن, شاخ زدن, یورش بردن;
USER: فشار, هل, هل دادن, فشار دادن, فشردن
GT
GD
C
H
L
M
O
put
/pʊt/ = VERB: قرار دادن, گذاشتن, انداختن, تقدیم داشتن, ارائه دادن, ترجمه کردن, تعبیر کردن, بفعالیت پرداختن, بکار بردن, ترغیب کردن, ثبت کردن, تعویض کردن, در اصطلاح یا عبارت خاصی قراردادن;
NOUN: پرتاب;
USER: قرار دادن, قرار, قرار داده, قرار داده است, قرار داده و
GT
GD
C
H
L
M
O
raise
/reɪz/ = VERB: بالا بردن, بالا کشیدن, بلند کردن, برداشتن, بوجود اوردن, ترقی دادن, بار اوردن, رفیع کردن, بر پا کردن;
NOUN: ترفیع, اضافه حقوق, سرک;
USER: بالا بردن, افزایش, جمع آوری, منظور بالا بردن, بالا می برد
GT
GD
C
H
L
M
O
rapidly
/ˈræp.ɪd/ = ADVERB: سریعا;
USER: سریعا, به سرعت, سرعت در حال, به سرعت در حال, به سرعت در
GT
GD
C
H
L
M
O
re
/riː/ = PREPOSITION: عطف به, در باره, با توجه به;
USER: دوباره, مجدد, مجددا, دوباره به, را دوباره
GT
GD
C
H
L
M
O
real
/rɪəl/ = ADJECTIVE: واقعی, حقیقی, راستین, عملی, طبیعی, موجود, حسابی, غیر مصنوعی, بی خدشه, صمیمی;
NOUN: ریل, اصل;
USER: واقعی, حقیقی, واقعی است, های واقعی, واقعی را
GT
GD
C
H
L
M
O
reduce
/rɪˈdjuːs/ = VERB: کاستن, کاستن, کم کردن, تقلیل دادن, تنزل دادن, ساده کردن, استحاله کردن, مطیع کردن, خرد کردن, خرد ساختن;
USER: کاستن, را کاهش دهد, کاهش می دهد, را کاهش می دهد, کم کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
registered
/ˈredʒ.ɪ.stəd/ = ADJECTIVE: سفارشی, منسجل, قابل اسناد;
USER: ثبت نام, ثبت, ثبت شده, به ثبت, ثبت نام کرده
GT
GD
C
H
L
M
O
repairs
/riˈpe(ə)r/ = NOUN: تعمیر, مرمت, اصلاح;
USER: تعمیرات, تعمیر, برای تعمیر, تعمیرات را, تعمیرات به
GT
GD
C
H
L
M
O
resolve
/rɪˈzɒlv/ = NOUN: تصمیم, عمد;
VERB: رفع کردن, تصمیم گرفتن, عزیمت کردن, مقرر داشتن, رای دادن;
USER: تصمیم, حل, حل و فصل, را حل, را حل کنیم
GT
GD
C
H
L
M
O
responded
/rɪˈspɒnd/ = VERB: پاسخ دادن, واکنش نشان دادن, عهده دار شدن;
USER: در پاسخ, پاسخ, پاسخ دادند, پاسخ داد
GT
GD
C
H
L
M
O
reversing
/rɪˈvɜːs/ = VERB: وارونه کردن, برگشتن, پشت و رو کردن, نقض کردن, واژگون کردن, بر گرداندن;
USER: معکوس, معکوس کردن, بازگرداندن, وارونه, را معکوس
GT
GD
C
H
L
M
O
right
/raɪt/ = ADJECTIVE: راست, درست, صحیح, واقعی, بجا, قائم, درست کار, محقق, ذیحق;
NOUN: حق;
ADVERB: در سمت راست;
VERB: درست کردن, اصلاح کردن, دفع ستم کردن از, درست شدن, قائم نگاداشتن;
USER: راست, حق, سمت راست, درست, صحیح
GT
GD
C
H
L
M
O
robot
/ˈrəʊ.bɒt/ = NOUN: ادمک, دستگاه خودکار, ادممصنوعی, ادم مکانیکی, ادم ماشینی;
USER: ربات, روبات, ربات به, ربات را, ربات در
GT
GD
C
H
L
M
O
robotic
/rəʊˈbɒt.ɪk/ = USER: رباتیک, روباتیک, روبات, روبوتیک, های روباتیک
GT
GD
C
H
L
M
O
robotics
/rəʊˈbɒt.ɪks/ = USER: رباتیک, روبوتیک, روباتیک, روبات ها
GT
GD
C
H
L
M
O
s
= NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه
GT
GD
C
H
L
M
O
say
/seɪ/ = VERB: گفتن, بیان کردن, سخن گفتن, حرف زدن, صحبت کردن, اظهار داشتن;
NOUN: حرف, اظهار, عقیده, نوبت حرف زدن;
USER: گفتن, گویند, می گویند, بگویم, می گویم
GT
GD
C
H
L
M
O
saying
/ˈseɪ.ɪŋ/ = NOUN: گفته, ضرب المثل, اظهار, حکمت, پند, مثال, گفتار مشهور;
USER: گفته, و گفت, اظهار, کرد و گفت
GT
GD
C
H
L
M
O
schedule
/ˈʃed.juːl/ = NOUN: برنامه, جدول, برنامه زمانی, جدول زمانی, فهرست, فرانما, صورت;
VERB: زمان بندی کردن, در برنامه گذاردن, برنامه ریزی کردن, صورت یا فهرستی ضمیمه کردن;
USER: برنامه, برنامه ریزی, جدول, جدول زمانی, برنامه زمانی
GT
GD
C
H
L
M
O
sector
/ˈsek.tər/ = NOUN: بخش, قطاع, ناحیه, قطاع دایره, قسمتی از جبهه, محله, جزء;
USER: بخش, در بخش, بخش های, های بخش, قطاع
GT
GD
C
H
L
M
O
see
/siː/ = VERB: دیدن, نگاه کردن, فهمیدن, مشاهده کردن, ملاقات کردن;
NOUN: مقر یا حوزه اسقفی;
USER: دیدن, ببینید, را ببینید, نگاه کنید به, ببینید که
GT
GD
C
H
L
M
O
seeing
/si:/ = NOUN: مشاهده, دید, رویت, قوه دید, بینش;
ADJECTIVE: بینا;
USER: مشاهده, دیدن, از دیدن, به دیدن, با دیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
sent
/sent/ = ADJECTIVE: فرستاده;
USER: فرستاده, فرستاده شده, فرستاده می, فرستاده می شود, فرستاده است
GT
GD
C
H
L
M
O
set
/set/ = NOUN: مجموعه, دستگاه, دسته, جهت;
VERB: قرار دادن, قرار گرفته, گذاردن, نهادن, نشاندن, چیدن;
ADJECTIVE: روشن, واقع شده;
USER: مجموعه, تنظیم, مجموعه ای, تنظیم شده, را تنظیم
GT
GD
C
H
L
M
O
should
/ʃʊd/ = VERB: باید, بایست;
USER: باید, باید به, باید در, که باید, باید از
GT
GD
C
H
L
M
O
show
/ʃəʊ/ = NOUN: نمایش, نشان, نشان دادن, اثبات, جلوه, ارائه, مظهر;
VERB: نشان دادن, نمایاندن, نمودن, ابراز کردن, فهماندن;
USER: نشان, نشان می دهد, نمایش, نشان دادن, اثبات
GT
GD
C
H
L
M
O
shown
/ʃəʊn/ = ADJECTIVE: نشان داده شده;
USER: نشان داده شده, نشان داده, نشان داده شده است, نشان داده است, نشان داده می
GT
GD
C
H
L
M
O
side
/saɪd/ = NOUN: سمت, طرف, ضلع, سو, پهلو, جانب, کناره, جنب;
VERB: طرفداری کردن, طرفداری کردن از, در یکسو قرار دادن;
USER: سمت, طرف, ضلع, سو, جانب
GT
GD
C
H
L
M
O
similarly
/ˈsɪm.ɪ.lə.li/ = USER: به طور مشابه, مشابه, طور مشابه, به همین ترتیب, همین ترتیب
GT
GD
C
H
L
M
O
so
/səʊ/ = ADVERB: پس, چنان, چنین, بنابر این, چندان, اینقدر, انقدر, همینطور, بقدری, همچنان, این طور, چندین, همچو, همینقدر, بهمان اندازه, از انرو, باین زیادی;
USER: پس, چنان, چنین, چندان, اینقدر
GT
GD
C
H
L
M
O
software
/ˈsɒft.weər/ = ADJECTIVE: نرمافزار;
NOUN: نرمافزار;
USER: نرمافزار, نرم افزار, از نرم افزار, نرم افزار های, های نرم افزار
GT
GD
C
H
L
M
O
some
/səm/ = PRONOUN: برخی, بعضی, برخی از, بعض, چندتا;
ADVERB: تعدادی, چندین, چندین, قدری, اندکی, تقریبا, چندی;
USER: برخی از, برخی, بعضی, بعضی از, تعدادی
GT
GD
C
H
L
M
O
sort
/sɔːt/ = NOUN: نوع, گونه, جور, قسم, طبقه, طرز, رقم;
VERB: جور کردن, طبقه بندی کردن, دسته دسته کردن, جور درامدن, پیوستن, دمساز شدن;
USER: نوع, گونه, جور, قسم, طبقه
GT
GD
C
H
L
M
O
steps
/step/ = NOUN: گام, مرحله, قدم, پله, پلکان, رفتار, صدای پا, رکاب, رتبه, درجه;
USER: مراحل, گام, مرحله, گام های, مراحل را
GT
GD
C
H
L
M
O
stored
/stɔːr/ = ADJECTIVE: ذخیره شده, انباشته;
USER: ذخیره شده, ذخیره, ذخیره می شود, های ذخیره شده, ذخیره شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
streamlines
/ˈstrēmˌlīn/ = USER: خطوط جریان
GT
GD
C
H
L
M
O
subsequent
/ˈsʌb.sɪ.kwənt/ = ADJECTIVE: بعدی, متعاقب, بعد, پسین, خلفی, پس ایند, لاحق, دیرتر, مابعد;
USER: بعدی, پس از آن, متعاقب, متعاقب آن, بعد
GT
GD
C
H
L
M
O
subtitles
/ˈsʌbˌtaɪ.tl̩/ = NOUN: عنوان فرعی, لقب فرعی, عنوان فرعی مقاله;
USER: زیرنویس, زیرنویسهای, شده, دریافت, نویس
GT
GD
C
H
L
M
O
suppliers
/səˈplaɪ.ər/ = NOUN: تهیه کننده, رساننده, کارپرداز, متصدی ملزومات;
USER: تامین کنندگان, عرضه کنندگان, تامین کنندگان در, از تامین کنندگان, تامین کنندگان به
GT
GD
C
H
L
M
O
system
/ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک;
USER: سیستم, نظام, دستگاه, سیستم های, سیستم را
GT
GD
C
H
L
M
O
systems
/ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک;
USER: سیستم, سیستم های, سیستمهای, سیستم ها, از سیستم
GT
GD
C
H
L
M
O
t
/tiː/ = NOUN: بیستمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی شبیه حرف ت;
USER: تی, T, T برای, تن در, آزمون t
GT
GD
C
H
L
M
O
tablet
/ˈtæb.lət/ = NOUN: قرص, لوح, لوحه, صفحه, ورقه, تخته;
USER: قرص, لوح, قرص های, عدد قرص, لوحه
GT
GD
C
H
L
M
O
take
/teɪk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن;
USER: گرفتن, را, طول بکشد, را در, برداشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
technology
/tekˈnɒl.ə.dʒi/ = NOUN: تکنولوژی, فن شناسی, اشنایی باصول فنی, شگرد شناسی;
USER: تکنولوژی, فن آوری, فن آوری های, فن آوری است, از فن آوری
GT
GD
C
H
L
M
O
telling
/ˈtel.ɪŋ/ = VERB: گفتن, نقل کردن, تعریف کردن, بیان کردن, فاش کردن, تشخیص دادن;
USER: گفتن, می گوید, گفتن به, گفتن در, به گفتن
GT
GD
C
H
L
M
O
than
/ðæn/ = PREPOSITION: نسبت به, تا, بجز;
CONJUNCTION: که, تا اینکه;
USER: نسبت به, از, نسبت, تر از, بیش از
GT
GD
C
H
L
M
O
that
/ðæt/ = CONJUNCTION: که;
PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی;
USER: که, است که, که در, که به, را که
GT
GD
C
H
L
M
O
the
GT
GD
C
H
L
M
O
their
/ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها;
USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
them
/ðem/ = PRONOUN: ایشان را, بایشان, بانها;
USER: آنها, آنها را, به آنها, از آنها, آنان را
GT
GD
C
H
L
M
O
then
/ðen/ = ADVERB: سپس, پس, پس, بعد, بعد از, انگاه, در ان هنگام, در انوقت, انوقتی;
USER: سپس, پس, پس از آن, بعد, بعد از
GT
GD
C
H
L
M
O
there
/ðeər/ = ADVERB: آنجا, به آنجا, در انجا, بدانجا, در این جا, در این موضوع, ان مکان, بدانسو, انسو, انطرف;
USER: آنجا, وجود دارد, وجود, وجود داشته باشد
GT
GD
C
H
L
M
O
they
/ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا;
USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
things
/θɪŋ/ = NOUN: اشیاء;
USER: اشیاء, چیز, چیزهایی, چیزهای, همه چیز
GT
GD
C
H
L
M
O
this
/ðɪs/ = PRONOUN: این;
USER: این, در این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
those
/ðəʊz/ = PRONOUN: ان, انان, انها;
USER: کسانی که, آن, آن دسته از, آنهایی که, کسانی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
through
/θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف;
ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها;
ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده;
USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان
GT
GD
C
H
L
M
O
tile
/taɪl/ = NOUN: سفال, آجر کاشی;
VERB: با اجر کاشی فرش کردن;
USER: کاشی, کاشی و, کاشی های, کاشی به, و کاشی
GT
GD
C
H
L
M
O
time
/taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر;
ADJECTIVE: زمانی;
USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
to
/tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to;
USER: به, برای, تا, را به, در
GT
GD
C
H
L
M
O
today
/təˈdeɪ/ = NOUN: امروز;
USER: امروز, امروزه, امروز در
GT
GD
C
H
L
M
O
trip
/trɪp/ = NOUN: سفر, گردش, لغزش, سیاحت, سبک رفتن, لغزش خوردن;
VERB: سفر کردن, پشت پا خوردن یازدن, سکندری خوردن, گردش کردن;
USER: سفر, سفر به, گردش, از سفر, سفر در
GT
GD
C
H
L
M
O
try
/traɪ/ = NOUN: امتحان, کوشش, ازمایش, ازمون;
VERB: سعی کردن, تلاش کردن, کوشش کردن, تجربه کردن, محک کردن, کوشیدن, ازمودن, محاکمه کردن, جدا کردن, سر و دست شکسن;
USER: امتحان, سعی, را امتحان کنید, سعی می, سعی می کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
two
/tuː/ =
USER: دو, از دو, به دو, در دو, دو نفر
GT
GD
C
H
L
M
O
type
/taɪp/ = NOUN: نوع, گونه, قسم, الگو, رقم, حروف چاپ, حروف چاپی, کلیشه, باسمه;
VERB: قبیل, ماشین کردن, طبقه بندی کردن, با ماشین تحریر نوشتن, نوع خون را معلوم کردن;
USER: نوع, شده نوع, از نوع, گونه
GT
GD
C
H
L
M
O
typing
/ˈtaɪ.pɪŋ/ = NOUN: ماشین نویسی, با ماشین تحریر نوشتن;
USER: تایپ, تایپ کردن, تایپ کنید, به تایپ کنید, با تایپ
GT
GD
C
H
L
M
O
until
/ənˈtɪl/ = PREPOSITION: تا, تا وقتی که;
CONJUNCTION: تا اینکه, وقتی که;
USER: تا, تا زمانی, تا زمانی که, تا زمان, تا اینکه
GT
GD
C
H
L
M
O
up
/ʌp/ = ADVERB: بالا, جلو, در حال کار;
PREPOSITION: بالای, روی, بر فراز, در بلندی;
VERB: بالا رفتن, برخاستن, ترقی کردن, بالا بردن یا ترقی دادن;
USER: بالا, تا, کردن, به بالا, تا به
GT
GD
C
H
L
M
O
upfront
/ʌpˈfrʌnt/ = USER: در صف مقابل, صف مقابل, های در صف مقابل
GT
GD
C
H
L
M
O
upload
/ʌpˈləʊd/ = USER: آپلود, آپلود کنید, بارگذاری کنید, فایل را ارسال, را آپلود
GT
GD
C
H
L
M
O
upon
/əˈpɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, بمحض, بر فراز, بمجرد;
USER: بر, پس از, بر اساس, روی, بر روی
GT
GD
C
H
L
M
O
use
/juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت;
VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از;
USER: استفاده, استفاده از, با استفاده, استفاده می, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
using
/juːz/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن;
USER: با استفاده از, با استفاده, استفاده از, را با استفاده از, و با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
valid
/ˈvæl.ɪd/ = ADJECTIVE: معتبر, صحیح, درست, دارای اعتبار, موثر, قانونی, سالم, قوی;
USER: معتبر, معتبر است, صحیح, درست, معتبر در
GT
GD
C
H
L
M
O
validated
/ˈvæl.ɪ.deɪt/ = VERB: معتبر ساختن, قانونی کردن, قانونی شناختن, تنفیذ کردن;
USER: معتبر, اعتبار, تایید, معتبر شده, تایید شده
GT
GD
C
H
L
M
O
value
/ˈvæl.juː/ = NOUN: ارزش, مقدار, ارج, بها, قیمت, قدر, فرجه;
VERB: سنجیدن, قیمت کردن, قدردانی کردن, گرامی داشتن;
USER: ارزش, مقدار, ارزش های, قیمت, با ارزش
GT
GD
C
H
L
M
O
various
/ˈveə.ri.əs/ = ADJECTIVE: مختلف, گوناگون, متنوع, چندین, غیر متجانس, جورواجو, چند تا;
USER: مختلف, های مختلف, گوناگون, متنوع, مختلف از
GT
GD
C
H
L
M
O
ve
/ -v/ = USER: ام, ایم, درک, کرده اید, اید
GT
GD
C
H
L
M
O
vehicle
/ˈviː.ɪ.kl̩/ = NOUN: وسیله نقلیه, حامل, رسانه, ناقل, برندگر, رسانگر;
USER: وسیله نقلیه, خودرو, وسایل نقلیه, حامل, وسیله نقلیه را
GT
GD
C
H
L
M
O
wait
/weɪt/ = VERB: صبر کردن, انتظار کشیدن, منتظر شدن, پیشخدمتی کردن, چشم براه بودن;
USER: صبر کردن, صبر کنید, صبر, منتظر, منتظر بمانید
GT
GD
C
H
L
M
O
walks
/wɔːk/ = NOUN: سیر, پیاده رو, تفریح, خیابان, راهروی, راهرو, گردش پیاده, گردشگاه;
USER: پیاده روی, پیاده, راه می رود, پیاده می رود, قدم می زند
GT
GD
C
H
L
M
O
was
/wɒz/ = VERB: بود;
USER: بود, شد, بوده است, شده بود
GT
GD
C
H
L
M
O
we
/wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع;
USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از
GT
GD
C
H
L
M
O
website
/ˈweb.saɪt/ = NOUN: سایت اینترنتی;
USER: سایت اینترنتی, وب سایت, سایت, وب سایت های, وب سایت را
GT
GD
C
H
L
M
O
were
/wɜːr/ = USER: بودند, بود, شد, بوده است
GT
GD
C
H
L
M
O
what
/wɒt/ = PRONOUN: چه, کدام, چقدر, هر چه, انچه, چه نوع, چه اندازه, چه مقدار, حرف ربط;
ADVERB: چگونه;
USER: چه, آنچه که, چیزی است که, کدام, چگونه
GT
GD
C
H
L
M
O
when
/wen/ = CONJUNCTION: وقتی که, کی, چه وقت, چون, موقعی که, در موقع;
USER: وقتی که, زمانی که, هنگامی که, در هنگام, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
where
/weər/ = ADVERB: کجا, از کجا, جایی که, در کجا, در جایی که, هر کجا, اینجا, در کدام محل, در کدام قسمت, چه جا, در چه موقعیتی, از چه منبعی;
USER: جایی که, کجا, از کجا, در جایی که, در کجا
GT
GD
C
H
L
M
O
whether
/ˈweð.ər/ = CONJUNCTION: خواه, چه, ایا;
PRONOUN: چه;
USER: چه, که آیا, اینکه آیا, خواه, کند که آیا
GT
GD
C
H
L
M
O
which
/wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این;
ADJECTIVE: چه;
USER: که, است که, که به, که در, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
whole
/həʊl/ = ADJECTIVE: مجموع, تمام, کامل, همه, سراسر, سالم, درست, تمام و کمال, دست نخورده, بی خرده;
USER: تمام, کامل, همه, مجموع, سراسر
GT
GD
C
H
L
M
O
will
/wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو;
VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم';
USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود
GT
GD
C
H
L
M
O
win
/wɪn/ = NOUN: پیروزی, برد, فتح, غلبه;
VERB: پیروز شدن, بردن, غلبه کردن, فتح کردن, فاتحشدن, غلبهیافتن بر, بدست اوردن, تحصیل کردن, تسخیر کردن;
USER: پیروزی, برنده شدن, برد, بردن, برنده شدن در
GT
GD
C
H
L
M
O
with
/wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض;
USER: با, را با, همراه با, و با, که با
GT
GD
C
H
L
M
O
without
/wɪˈðaʊt/ = PREPOSITION: بدون, بی;
ADVERB: بیرون, برون, بیرون از, از بیرون, بطرف خارج, انطرف;
USER: بدون, را بدون, و بدون, بی
GT
GD
C
H
L
M
O
won
/wʌn/ = NOUN: وان;
USER: وون, برنده, موفق به کسب, به دست آورد, برنده شد
GT
GD
C
H
L
M
O
work
/wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز;
VERB: کار کردن, عمل کردن, زحمت کشیدن;
USER: کار, کار می کنند, کار کنند, کار کند, کار کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
working
/ˈwɜː.kɪŋ/ = NOUN: کارگر, طرز کار;
ADJECTIVE: کار کننده, مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش;
USER: کارگر, کار, کار می, مشغول به کار, به کار
GT
GD
C
H
L
M
O
world
/wɜːld/ = NOUN: جهان, دنیا, عالم, گیتی;
USER: جهان, دنیا, جهان را, جهان به, در جهان
GT
GD
C
H
L
M
O
you
/juː/ = PRONOUN: شما, تو, ترا, تورا, شمارا, شماها;
USER: شما, تو, که شما, شما به, شما در
GT
GD
C
H
L
M
O
your
/jɔːr/ = PRONOUN: مال شما, مربوط به شما, ت, متعلق بهشما, خودمانی;
USER: خود را, خود, خود را به, های خود را, خود را در
299 words